عبدالرضا گلپایگانی گفت:بخشی از این خلأ در آشفتگی در سیمای شهری مشخص است.در ضابطه قالب پهنه
سکونت توزیع تراکم یا تعداد طبقات به دو معیار گره خورده است؛ یکی مساحت قطعه و یکی عرض گذر. با این دو معیار چه بلایی سر شهری میآید که در ۴۰ درصد قطعات زیر ۱۲۰ متر و عمدتا در جنوب شهر و زیر انقلاب هستند و در بافت غیرهمسانی که اندازه و مساحت قطعات کاملا با هم متفاوت هستند و محله محدود بافت تقسیم بندی منظم دارند. وی ادامه داد: اگر در یک کوچه مساحت زیر ۱۰۰ متر باشد دو طبقه، زیر ۱۸۰ متر سه طبقه، ۲۵۰ متر ۵ طبقه، ۷۰۰ متر ۶ طبقه، ۱۲۵۰ متر ۷ طبقه و اگریک باغ وجود داشته باشد ۹ یا ۱۰ طبقه. این کوچه با طرح تفصیلی آشفتگی دارد و خط آسمانی برای آن وجود ندارد.وی افزود: این در حالی است که طرح تفصیلی رعایت نشده و آشفتگی ناشی از آن شهر را خستهکننده کرده است. به همین دلیل پیشنهادی به کمیسیون ماده ۵ بردیم برای اینکه آشفتگی شهر تعدیل شود و کمیسیون ماده ۵ به دلیل اینکه پیشنهاد ما تاثیر اساسی روی شهر میگذاشت آن را به شورای عالی معماری و شهرسازی احاله کرده است.وی با بیان اینکه این پیشنهاد را پیگیری میکنیم تا مقداری از این آشفتگی را کاهش دهیم، اظهار کرد: کل الگوی تهران ۴ یا ۵ طبقه روی پیلوت است. اینکه اسمش معماری نیست. هنگام نوشتن طرح تفصیلی تهران اگر مطالعه درستی از بستر شهر تهران وجود داشت حتما به این ریزبافتی شهر تهران توجه میشد و تهران میتوانست الگوی بینظیری از ریزبافت بودن ایجاد کند. در بافتهای ریزدانه میتوانست اتفاقات بینظیر معمارانه رخ دهد اما تجمیع و تخریب و نگاه برنامهریزانه آسیب جدی به شهر تهران زده است.